.

زر می زنم.

سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۲:۴۵ ب.ظ

الان روی صندلی کنار گل و گیاه فروشی‌ نشسته ام.روبه‌روی من پر از صفحه است.یکی از ان صفحه ها مربوط می شود به فیلم فارغ‌التحصیل شصت و هفت.جایی نوشته بود که این از ان اولین ها یا حداقل کاری غیر روال برای فیلم بوده.موسیقی فیلم به دست گروه راک.این حرف هایم الکی‌ست.بیهوده و به درد نخور.حالا فرض کن هر چند نسخه از این "صدای سکوت" حفظ باشم.که چی؟صد بار می خوانمش.می خواهم نخوانم صد سال.اصلا باید چرا؟اصلا چرا باید؟من روی صندلی کنار گل و گیاه و صدای یک سی‌دی پلیر قوی.قرار است من باشم؟حرف من امروز با خودم تا نمی کند.خودم امروز نیستم.می خواهم بروم.فرار کنم.بزنم زیرش.همه چیز.زیر خودم.

روی صندلی.صندلی.اتاق.خانه.اتاق را دوست دارم.حاضرم بمیرم تا بروم در یک اتاق در خانه ای بخوابم.بیدار شوم.کاش خانه ی دوستی بروم.کاش خانه ای که بشود رفت.خانه دور است.حرف هایم دور می روند.خودم هم همینطور.تشنه هستم.لب هایم خشک تر از همیشه هستند.حداقل خوب است که خونریزی ندارند.فقط خشک.خشک و خشک ترین.لب هایم عجیب خشک شده اند.این خشک‌شان فرق دارد.نمی شناسمش.اشنا نیست.تازه هم نیست.نه تازه و نه قدیمی.فقط هست.هست.لب هایم،خشک همیشه به هست.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳/۰۲/۱۱
... ...

روایت

نظرات  (۴)

۱۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۲:۴۶ علیرضا محمدی

لایک به شما

ممنون میشم وبلاگ منم سر بزنید 

وقتی دوست دارید برید خونه دوستی و با رفتن به اونجا حس درونتون خوب میشه چرا این کار رو انجام نمیدید؟

 

+ اولین حضورم تو وبلاگتون بود. سلام.

پاسخ:

.  !

خب زر نزن

پاسخ:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی