جعفر چند وقت دیگر کتابش در می اید
یک
می خواستم بگویم نگاهم کن.مرا ببین. نگفتم.شنیدم.دیدمت.
بهتر است تمام بشود.در وجودم یا بستن یک نگاه خالی.
امیدوارم صدایم کنی تا بشکنم. می دانم تابشی در وجودم پیداست.
عق می زنم.کارم همین است. تمام نوشته هایم را بالا آورده ام.
یک کیف برای من.جا می شوم.ارام می روم. می روم.
بیدار شدم.اب نه گرم نه سرد.
کم هستم. کم از چیزی هست.
یک زندگی با شبکه جم. یک زندگی چای با چهار قند.یک زندگی شبکه های خبری و فوروارد کردن. یک زندگی الان. یک زندگی نوش گفتن.یک زندگی بازنشستگی خالی.