وقتی رسیدم خانه خواب محله را گرفته بود
بعد
منتظر بودم
یکم گرم شده بود.هوا نه،خودم.گفت بیست و یک میلیون ناقابل.ناقابل است دیگر
وقتی تو هم سن من شدی هیچ اتفاق خاصی قرار نیست افتاده باشه.